تماس با ما

فید خبر خوان

نقشه سایت


داستانهای کوتاه صادق هدایت


داستانهای کوتاه صادق هدایت

همه اهل شيراز می دانستند که داش آکل و کاکا رستم سايه يکديگر را باتير می زدند. يک روز
داش آکل روی سکوی قهوا خانه دوميل چندک زده بود, همانجا که پاتوق قديمی اش بود.قفس
کرکی که رويش شله سرخ کشيده بود, پهلويش گذاشته بود و با سر انگشتش يخ را دور کاسه آبی
می گردانيد. نگاه کاکا رستم از در درآمد, نگاه تحقيرآميزی به او انداخت و همينطور که دستش پر
شالش بود رفت روی سکوی مقابل نشست. بعد رو کرد به شاگرد قهوه چی و گفت:


مبلغ قابل پرداخت 8,800 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۴               تعداد بازدید : 1295

برچسب های مهم

اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.

ایجاد وب سایت یا
فروشگاه حرفه ای رایگان

پر فروش ترین های فورکیا


پر بازدید ترین های فورکیا


مطالب تصادفی

  • نون والقلم-جلال آل احمد
  • حماسه گلسرخی رحمان هاتفی
  • تاریخ پیدایش ایران امیر حسین خنجی
  • یک روز از زندگی-خورخه لوئیس بورخس
  • همسایه ها-احمد محمود

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد